خودم هم درک نمی کنم....
من دیگه به میثم توجهی نداشتم. هر از گاهی از آرتا سراغش رو می گرفتم.آرتا با من خیلی سرد شده بود. خلاصه،من دیگه با چت خصوصی آرتا کاری نداشتم. من و پریسا-دوست آرتا-خیلی هوای هم رو داشتیم. من تقریبا همه ی رازهامو به پری میگفتم.تا اینکه یک هفته پریسا غیب شد. من به امتیاز کاربران برتر نگاه کردم و دیدم پریسا از مدیریت به کاربر ارشد نزول کرده. کنجکاو شدم و از آرتا سوال کردم.آرتا هم با لحن خیلی تندی گفت که با پری به هم زده و پری دیگه نمیاد.. منم رفتم و به چتروم قبلیم سر زدم.اونجا کاربر ویژه بودم. همون موقع بود که از سرپرست اونجا خوشم اومد.اسم کاربری سرپرست پسر خوب بود. من هر کاری کردم اسمشو بهم نگفت اما بعدا فهمیدم اسمش محسنه و خلاصه آمارش رو گرفتم و فهمیدم آشنامونه.همون موقع قیدشو زدم. من تا چند روز نرفتم چتروم.خیلی ترسیده بودم. بعد از پنج روز که برگشتم روم آرتا،دیدم مقام ناظریم رو گرفته...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |